رامسر شهر من

افزایش سطح مشارکت علمی جوانان در حوزه مدیریت شهری از طریق حساس سازی ، آشناسازی و فعال سازی آنان است.

رامسر شهر من

افزایش سطح مشارکت علمی جوانان در حوزه مدیریت شهری از طریق حساس سازی ، آشناسازی و فعال سازی آنان است.

سرطانی بدخیم و لاعلاج به نام ترافیک در شهرهای مازندران


همه مشکلات از آنجا شروع می شودکه تاسف ما و مسئولین هیچ دردی از خانواده های حادثه دیده  تصادفات دوا نمی کند و اگر فقط یک لحظه خود را جای آن خانواده فرض کنیم بیش از 1000بار خدای ناکرده می گوییم و آرزو می کنیم!بارها در جلسات مختلف نظر خود را از بابت معضل ترافیک در شهر های خصوصا مازندران ارائه نموده ام؛
شهر های مازندران به تدریج دچار یک سرطان بدخیم لاعلاج بنام ترافیک شده اند که سالهاست که همچون مریض بدحال دکتر ها و حتی خانواده از درمان او نا امید شده اند.


به چند دلیل کار به اینجا رسیده است که از جمله مهمترین آنها:
1- عدم توجه مسئولین شهری به مسئله ترافیک به عنوان یک علم و نه به مانند رانندگی؛ متاسفانه هر کسی که در این رانندگی می کند ادعای حل مسائل ترافیکی نیز دارد چون بلد است که رانندگی کند. نگاهی به کمیته ترافیک های هر شهر بیاندازید تا از درستی ادعا با خبر گردید. هنوز در شهرهای استان مازندران و حتی مرکز استان یک مهندس ترافیک بکار گرفته نشده است تا از دیدگاه ترافیک و مهندسی آن به مسئله راه حل بدهد.
2- نگاه لوکس نگری به مسئله مهندسی ترافیک؛ به مهندسی ترافیک در شهرهای استان مازندران به عنوان طرحهای لوکس شهری و زیبا سازی دیده می شود تا بعنوان حلقه اصلی و کار اصلی؛ مدتی است در شهرداری بابل و آمل اکثر اقدامات ترافیکی و مهندسی آن با اصول درست در حال اجرا است که می توان اثرات آنرا مشاهده کرد. اما این دیدگاه درست از زمانی ایجاد می شود که شهرداری پس از کلیه خدمات شهری و عمرانی و .... به فکر مهندسی ترافیک نیفتد بلکه این واحد را نیز در بدنه مهندسی خود در نظر بگیرد و حتما ایجاد کند.
3- دیدگاه جمعیت محور در شهرهای استان؛ مسئولان شهری مانند بابلسر و رامسر با جمعیت تا 100هزار نفر شاید بعنوان بومی و ساکن سرو کار دارند و تمام بودجه ها نیز بر همین اساس تخصیص می باید؛ اما حقیقت آنست که در 30 درصد اوقات سال تا 300 و در 1 ماه از سال تا 500هزار نفر از جمعیت را سرویس می دهند و از آنها انتظار می رود و این خود سهم طرحهای مهندسی ترافیک را از اندک به ناچیز ی رساند.
4- عدم اعتقاد به طرحهای بلند مدت؛ به علت دوره کوتاه مدیریتی در شهر های استان در بسیاری موارد مدیران جدید از اقدامات مدیران قبلی اطلاعی ندارند و یا آنها را قبول ندارند؛ اگر این مورد را به دیدگاههای شخصی مربوط کنیم در بسیاری موارد سمت و سوی فعالیت مدیران کاملا برعکس نیز می شود. شهری مانند رامسر دارای مشاور مطالعات کوتاه مدت ترافیک در سال 88 می باشد اما متاسفانه هیچ یک از مدیران شهری هیچ اطلاعی ندارند و یا هیچ اعتقادی به آن ندارند. شاید هم بودجه ای برای پرداخت مطالبات مشاور ندارند و نیازی به طرح هم ندارند. تبدیل میدان بسیج به تقاطع و یا احداث میدان سه راه جواهرده از اقدامات اولیه مشاور می باشد اما به مدیریت قبلی ختم شد و دیگر ادامه پیدا نکرد.

5- عدم دید آینده نگر؛ هیچ یک از شهر های استان مازندران مطالعات طرح جامع و ترافیکی کاملا تاثیر گرفته از مطالعات ترافیکی ندارند و آنهایی که مانند آمل این شانس را داشته اند در 10 سال آینده از لحاظ ترافیک رستگار خواهند شد. همین دید که امروز باید مطالعاتی انجام شود که افق های 10 ساله و بیشتر را آشکار کند در مدیران یا مجموعه شهری وجود ندارد. بعنوان مثال اگر در شهری پرسیده شود که جهت توسعه شهر در 10 سال دیگر به کدام سمت و سو است هیچ کس حواب نمی داند و البته به جهتی است که خود بخود پیش می رود!!!
بحث زیاد است و به همین 5 مورد ختم نمی شود و این سرطان ترافیک فقط با همکاری مجموعه شورا، شهرداری، فرمانداری از یک سو فقط به عنوان بازوی اجرایی و نه مطالعاتی و از طرفی دیگر مشاورین مهندسی ترافیک و استخدام نیروهای ترافیکی متخصص مهندسی ترافیک از سوی دیگر و با دید مهندسی ترافیک بعنوان تنها ابزار حل خواهد شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد