شهرنشینی پدیده ای بسیار پیچیده و در عین حال تأثیرگذار بر
زندگی فرد، خانواده، جامعه و کشور است به نحوی که میتوان آنرا "مؤلفه
اصلی سلامت" در قرن 21 نامید. در سال 2007 جمعیت شهرنشین در جهان - برای
اولین بار در طول تاریخ - از مرز 50% گذشت. یعنی از هر 2 نفر، یکی در شهر
زندگی می کرد. تقریبا تمامی رشد جمعیت جهان در 30 سال آینده در شهرها اتفاق
خواهد افتاد. روند فزاینده شهرنشینی در دنیا، روندی غیر قابل برگشت است،
می توان آنرا نادیده گرفت و یا عالمانه به استقبال آن رفت تا بصورت
برنامهریزی شده از بروز مشکلات جلوگیری و یا نسبت به رفع آن ها اقدام کرد.
سرعت
شهرنشینی بویژه در کشورهای در حال توسعه، بیشتر است و متأسفانه در بسیاری
از مواقع بر توانایی دولتها در زمینه فراهم سازی زیر ساختهای شهری، پیشی
گرفته و برخی دولتها را با عقب ماندگی انباشته شده مواجه کرده است. بانک
جهانی پیش بینی میکند تا سال 2035، قطب اصلی فقر، در شهرها متمرکز خواهد
بود. از طرف دیگر قشرهای ضعیف از جهت اقتصادی بصورت نابرابر و یا حتی مضاعف
از چالشهای سلامت و طیف وسیعی از بیماریها رنج می برند. دادههای سلامت
معمولا بصورت تجمعی و کلی و ارقام میانگین در شهرها و استانها بیان میشوند
و در این صورت اختلاف فقیر و غنی در زمینه سلامت در پس پرده مخفی میماند.
از طرف دیگر در شهرهای بزرگی مانند تهران و کلانشهرها، مرزهای جغرافیایی
که بصورت محدوده مصوب شهر و مناطق مختلف خود را نشان میدهند، مانع جدی
برای بیان نابرابریهای سلامت بین ساکنان مناطق شهری و حاشیه شهرهاست. بیشتر
از یک سوم شهرنشینان در سراسر جهان، یعنی بیش از 1 میلیارد نفر در حاشیه
شهرها زندگی میکنند. که معمولا مخاطرات جدی سلامت برای خود و سایر جوامع را
پدید می آورند. مشکلات اصلی سلامت فقرا در شهرها مواردی همچون سوء تغذیه،
بیمارهای مزمن مثل چاقی- سرطانها- قلبی عروقی- دیابت- پُر فشاری خون و...،
رفتارهای پُرخطر مثل سوء مصرف مواد- اعتیاد - خشونت و...، بیماریهای
واگیردار مثل سل و ایدز، و حوادث و سوانح می باشد.
شواهد
علمی حاکی از آن است که شهرنشینی می تواند با فراهم آوردن امکانات
اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، شرایط بهتر سلامت را به دنبال داشته باشد در
حالیکه در اکثر نقاط جهان "شهرنشینی برنامه ریزی نشده" متأسفانه اثرات منفی
فراوانی را به سلامت افراد و جامعه وارد کرده است. شهرنشینی خود بخود
بسیاری از چالشهای سلامت از جمله: آب و مسایل زیست محیطی مثل آلودگی هوا و
صدا، تشعشعات زیان آور، بیماریهای غیرواگیر و عوامل خطر آن مثل دخانیات و
کمی تحرک و تغذیه ناسالم، طغیان بیماریهای واگیر و نوپدید و بازپدید،
خشونت، اعتیاد و الکل، و حوادث و سوانح و از همه مهمتر نابرابری در سلامت
را بهمراه دارد.
نظام
سلامت و اقدامات بهداشتی درمانی مثل اقدامات پیشگیری، درمان و بازتوانی در
تمام دنیا و بخصوص در سه دهه اخیر در کشورهای درحال توسعه پیشرفتهای
شگرفی داشته است ولی هنوز بسیاری از مشکلات سلامت که توسط "شاخصهای
برونداد" مانند "امید به زندگی" سنجیده می شود در کشورهای مختلف و درون
کشورها وضعیت متفاوتی دارند. سلامت انسانها تا حدود زیادی تحت تأثیر وضعیت
اجتماعی و اقتصادی آنهاست. صرف پیشگیری و درمان بیماریها توسط ارائه
دهندگان خدمات، منجر به بهبود سلامت جامعه نمیشود. تنها با اصلاح و بهینه
سازی مؤلفههای اجتماعی- اقتصادی که به شدت سلامت انسانها را تحت تأثیر
قرار میدهند، مثل درآمد، اشتغال، مسکن، آموزش و محیط زیست می توان به
بهبود سلامت جامعه بصورت پایدار امیدوار شد. گرچه دسترسی به خدمات سلامت به
ظاهر در شهرها بیشتر فراهم است ولی استفاده از خدمات سلامت در شهرها به
ویژه در نظامهای پرداخت در ازای خدمت همواره با چالش روبرو است.
کلید
حل بسیاری از مشکلات شهرها در دست بخشهای دیگر توسعه است و نظام سلامت
تنها می تواند بخشهای دیگر را در زمینه تأثیر اقدامات و تصمیمات آنها بر
سلامت آگاه نماید و برای ارتقاء سلامت از آن ها یاری جوید. برنامه ریزی و
مدیریت شهری می تواند از طریق "حمل و نقل فعال"، طراحی فضاهای شهری برای
کمک به فعالیت بدنی، قانونگذاری در زمینه منع دخانیات، سلامت و ایمنی غذا و
توسعه خدمات سلامت و افزایش دسترسی و بهره وری مردم از این خدمات سهم خود
را در بهبود سلامت شهر و شهرنشینان ایفا کند. بهبود وضعیت مسکن شهرنشینان
از جهت تسهیلات ضروری و اساسی مثل آب، فاضلاب، گاز شهری، تلفن و نیز
استحکام بنا در مقابل حوادث و بلایا، و همچنین فراهم آوردن امکانات لازم
برای دسترسی و استفاده آسان معلولان و سالمندان از تسهیلات شهری از جمله
اقداماتی است که مدیران و برنامه ریزان شهری می توانند در زمینه سلامت
انجام دهند. این اقدامات گرچه ممکن است در نگاه اول نیاز به منابع مالی
بیشتری داشته باشد ولی تغییر نگرش مدیریت شهری به سمت مدیریت سلامت نگر و
در پی آن بازتوزیع امکانات و هدایت منابع، نه تنها بار مالی به مدیریت شهری
تحمیل نمی کند بلکه در دراز مدت صرفه جویی در بسیاری از هزینه های مادی و
انسانی را در بر خواهد داشت. بنابراین کلید حل مشکلات سلامت را باید در
بخشهای دیگر یافت و جلب "مشارکت بین بخشی" شاید مهمترین وظیفه مدیران و
متخصصان سلامت عمومی در برهه حاضر باشد.