رامسر شهر من

افزایش سطح مشارکت علمی جوانان در حوزه مدیریت شهری از طریق حساس سازی ، آشناسازی و فعال سازی آنان است.

رامسر شهر من

افزایش سطح مشارکت علمی جوانان در حوزه مدیریت شهری از طریق حساس سازی ، آشناسازی و فعال سازی آنان است.

ایران؛ رشد دو برابری شهرنشینی و رشد منفی مناطق روستایی

میزان شهرنشینی طی هفت دوره سرشماری در ایران به بیش از دو برابر رسیده است،به طوری که درنخستین سرشماری (سال 1335) 4/31 درصد از جمعیت کشور شهرنشین بودند و در سرشماری سال 1390 این میزان به 70 درصد رسیده است.
شهرنشینی در ایران طی سه دهه گذشته تحولات بسیاری داشته است که شاید مهمترین علت افزایش آن را بتوان در رشد بالای جمعیت در دهه نخست بعد از پیروزی انقلاب، جستجو کرد.
رشد جمعیت ایران در سال‌های 1355 تا 1365 برابر با 91/3 درصد بود که این میزان در مناطق شهری برابر با 41/5 و در مناطق روستایی برابر با 27/2درصد گزارش شده است.
رشد جمعیت کشور در سال‌های 1365 تا 1375 به 92/2 درصد کاهش یافت که این میزان در مناطق شهری و روستایی به ترتیب برابر با 76/4 و 99/1 درصد بود.
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی بررسی تحولات جمعیتی در کشور نشان می‌دهد که رشد جمعیت مناطق روستایی کشور در مدت 30 سال (55تا 85) به زیر یک درصد رسیده است و در سال‌های اخیر رشد منفی را تجربه می‌کند. رشد منفی در مناطق روستایی کشور از یکسو به واسطه مهاجرت جمعیت این مناطق به شهرها و از سوی دیگر کاهش رشد جمعیت است.   با توجه به اینکه جمعیت جوان به طور عام از مناطق روستایی به سوی شهرها مهاجرت کرده است، بنابراین جمعیتی که در مناطق روستایی باقی مانده، توان باروری کمتری نسبت به جمعیت مهاجر دارد.
همچنین تبدیل تعداد زیادی از نقاط روستایی به مناطق شهری خود دلیل مهمی بر رشد شهرنشینی در ایران بوده است.
نتایج سرشماری‌ها نشان می‌دهد که در سال 1335 در مجموع 199 نقطه شهری در کشور وجود داشت که در سال‌های 1345، 1355، 1365، 1375 و 1385 به ترتیب به 272، 373، 496، 612 و یکهزار و 16 نقطه شهری افزایش یافته است.
همانگونه که ارقام نشان می‌دهد افزایش تعداد شهرها تا سال 1375 روندی به نسبت تدریجی داشته، اما در سال 1385 شدت یافته که این افزایش به طور عام بدلیل افزایش تبدیل وضعیت مناطق روستایی به شهری است.
شهرنشینی در کشورهای در حال توسعه همواره روندی نامتعارف را به لحاظ ساختاری طی کرده است. رشد شهرنشینی در حالی است که شهرها هنوز آمادگی کامل را به لحاظ ساختاری ندارند و به همین دلیل جمعیت افزوده شده به شهرها در این کشورها به طور عام در مناطق حاشیه شهرها سکنی گزیده و نمی‌توانند در کارهای مناسب صنعتی و یا خدماتی جذب شوند.
بزرگ شدن شهرها در کشورهای در حال توسعه حاشیه‌های بیشماری را با خود به همراه دارد. بزهکاری، رشد ناموزون ساختارهای محیطی شهر،بیکاری، آلودگی‌های زیست محیطی و بسیاری از موارد دیگر به توسعه ناموزون شهرها در این کشورها کمک می‌کند.
کشورهای توسعه یافته که همواره برای هرگونه انتقال جمعیت برنامه ریزی می‌کنند نگرانی از بزرگی شهرها ندارند.
براساس گزارش جمعیت دفتر مرجع جمعیت، در سال 2011 میلادی 51درصد از مردم جهان در مناطق شهری زندگی می‌کردند که این میزان در کشورهای توسعه یافته 75 و در کشورهای با توسعه بسیار پایین، 28 درصد است.
تغییرات جمعیتی در کشورهای توسعه یافته نظیر آلمان به طور تقریب صفر درصد است، به عبارتی در این کشورها جابجایی جمعیتی رخ نمی‌دهد و دولت مکلف است که شرایط بهینه زندگی را برای آحاد جامعه اعم از شهر و یا روستایی فراهم کند.
رشد جمعیت در کشورهای توسعه یافته بسیار بطئی است و در برخی از این کشورها حتی رشد منفی جمعیت مشاهده می‌شود بنابراین یکی از عوامل افزایش جمعیت شهرها که همان زاد و ولد است از این کشورها مبرا است.
همچنین در کشورهای توسعه یافته ساختارهای رفاهی به طور تقریبی برابر است و جمعیت مناطق روستایی برای دستیابی به شغل، حاضر به ترک محل زندگی خود نیستند.
با توجه به اینکه رشد شهرنشینی در کشورهای توسعه یافته بالا است و جمعیت قلیلی در مناطق روستایی زیست می‌کنند می‌توان این عدم توازن جمعیتی(75 در برابر با 25درصد) را در شیوه‌های تولید پیشرفته در بخش کشاورزی در این کشورها جستجو کرد.
کشاورزی در کشورهای توسعه یافته با روشهای نوین بهره‌برداری انجام می‌شود که نیازی به حضور نیروی کار بالا ندارد.
آنچه که مسلم است کشورهایی نظیر ایران که ساختارها و توزیع جمعیتی آن به طور عام از روندی متوازن برخوردار نیست با شهرنشینی فزاینده که بدون نیاز شکل گرفته،مواجه است.
گسترش شهرها باید در حالی انجام شود که زیربناهای صنعتی و در کنار آن بخش خدمات که پاسخگوی نیاز صنعت است، شکل بگیرد.
نیروهایی که از مناطق روستایی جدا شده و به شهرها سرازیر شده اند، باید بتوانند از شرایط زیستی و معیشتی مقبولی در شهرها برخوردار باشند. خدماتی نظیر اشتغال مناسب، مسکن، آب، برق، بیمارستان، مدرسه،شهرسازی مقبول، حمل و نقل و خدمات بیشمار دیگری که شرایط زیست معقولانه را برای آنها فراهم آورد.
شکی نیست که مهاجرت معکوس نیاز به برنامه ریزی طولانی مدت دارد، زیرا جمعیتی که طی دو دهه از مناطق روستایی به شهرها آمده‌اند بسختی می‌توانند از شهرها دوباره به روستا مراجعت کنند اما بی‌تردید می‌توان با رونق مناطق روستایی و ارائه خدمات به این مناطق و همچنین توسعه صنایع تبدیلی در مناطق کشاورزی انگیزه‌های بسیاری برای جمعیت مهاجر ایجاد کرد.
بی تردید یکی از مهمترین علل برای مهاجرت معکوس ایجاد اشتغال است. اشتغالی درخور که افراد را ترغیب به برگشت کند و یا جمعیتی که در مناطق روستایی هستند را از مهاجرت بازدارد.
بی تردید اختلال در توزیع متوازن جمعیتی نیاز به هیچگونه برنامه ریزی ندارد و تنها کافی است که برنامه نداشته باشیم، اما توزیع متوازن جمعیت به طور یقین نیاز به برنامه ریزی‌های اجتماعی دارد که باید اندیشمندان اجتماعی در این گونه موارد تصمیم ساز باشند هرچند که این برنامه ریزی‌ها دیر پاسخگو باشند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد