با توجه به مطالب و مشکلات بیان شده در سر راه بشر، چنین بود که تفکر سیستمی مصداق این منظر شد و تفکر سیستمی بهعنوان یک فرارشته و با توجه به ارتباط میان اجزای پدیده با دیگر اجزای پدیده و نیزبا کل پدیده، زمینه ی گفتگو و تبادل اطلاعات میان رشتههای مختلف علوم را امکان پذیرساخت و تا آنجا پیش رفت که منشاء ایجاد شاخههایی جدید از علم نیز شد.
امروزه، شناخت این نگرش و مجهز شدن به آن، ضرورتی برای درک بهتر پدیدهها وموضوعات بشمار میرود. پدیدههایی که بهتبع پیشرفت علوم، پیچیدهتر میشوند، برای جوامع انسانی معضل ایجاد میکنند و کارآمدی آنها را کاهش داده وباعث افزایش ناکارآمدیها و ناهنجاریها و به تدریج تعمیق و نهادینه شدن آنها در سطح جامعه می شوند. یکی از ابزارهای مناسب به منظور تعیین موقعیت ما (جامعه شهری به عنوان یک زیر سیستم) نسبت به جامعه ملی (به عنوان سیستم) و نیز تعیین روابط ما با دیگر سیستمها، استفاده از تفکر سیستمی است.
بنابراین در نگرش سیستمی، هم کلیت پدیده مد نظر است و هم ارتباط بین اجزای تشکیلدهنده ی آن. بنابراین تفکر سیستمی در بررسی پدیدهها وموضوعات، از طریق در نظر گرفتن اجزای آن موضوع و همچنین کل موضوع (که از به هم پیوستگی اجزای موضوع که با هم مرتبط هستند شکل میگیرد) کلیت موجودیت را به وجود میآورد. گرایش عمده در تفکر سیستمی، حرکت به سوی وحدت و یکپارچگی است و این تفکر، نوعی روش برای تفسیر جهان به عنوان کلهای مرتبط و متصل به هم است.
در مجموع می توان گفت که تفکر سیستمی، به افراد امکان میدهد تا فهم و درک روشن تری از سیستمهای اجتماعی وشهری داشته باشند و ریشه مشکلات شهری را شناسایی نموده و آن را بهبود دهند. به عبارت دیگر، تفکر سیستمی مجموعهای از اصول، ابزارها و روشهای خاص است که میتواند در حوزههای مختلف از جمله حوزه مدیریت شهری مورد استفاده قرارگیرد و در شناسایی مشکلات شهری و بهبود ساختار نظام های شهری، ما را یاری رساند.